۱۳۸۸ فروردین ۲۵, سه‌شنبه

a conversation=یک گفتگو-داستان کوتاه دوزبانه - گیل آوایی

داستان کوتاه دوزبانه

A Conversationیک گفتگو
گیل آوایی
ا آوریل 2009

دنیا را آب می بُرد، دریا را خواب می بُرد. چنان مست در یک گستره بی انتهای آبی خلسه ناز می فروخت و گشاده دست نرد عشق می باخت که آدمی وا می ماند از این همه رام و آرامی و آن خشماگین موج از پی موج به هر چه پیش آید، کوفتن.
خوش خوشانه حیرت مرا گویی در یافته بود که با هر گام بسویش پس می کشید و دست می گشود به نوازش لوندانه ی موجی کرشمه کنان، ایستادم و دست از هم گشوده همه ی دریا و آبی آرام را پنداری که بخواهم ببلعم.
 نه کلاغ همیشه در تب و تاب پرسه می زد و نه از پرنده دریایی ای خبری بود. دریا مانده بود و ساحل تن داده به باد که گاه چون افشان گیسویی به باد می نشست و چشم گشادن همان بود و افشان موهای پریشان ساحل که به تمام چهره ی آدمی چتر می زد.
نفس عمیقی تا عمق سینه کشیدم هنوز هوایی از سینه باز ندمیده بودم  که چنگالی بر پشت من نشست و نفس بی انقطاع هن هن سگی پشمالو.
تا بخواهم چنان لگدی که از دیرهای دیار در ناخودآگاه من نهیب می زد، نثار سگ کنم یادم آمد که در کجایم و از آن رفتارهای ناهنجار با حیوان در اینجایی که نفس می کشم، وحشیانه می نماید. لبخندی زورکی به سگ و تاسفی نا دلبخواه به خود که تا بخواهیم چیزی بزبان آورم، چشمم به  جوان بانویی زیباروی افتاد که گویا سگش چنین باب آشنایی باز می کند با هر کسی که او بخواهد. شیوه ی جالبی که بتازگی دریافته بودم از این جماعت از ما بهتران!
-oh my goodness! Is it a dog or a beer!
خدای من، این یک سگ است یا خرس!

با صدایی بین بیزاری و دوستانه گفتم.
چنان خنده ای سر داد که خوش بحالانه به دهان و دندان و چشم و لب و چهره ی گل از گل باز شده اش خیره شدم.
در حالیکه به او خیره می نگریستم، پرسید:

- you speak English!
-انگلیسی حرف می زنی!

- yes a little bit
- بله، یک کم

- where are you from?
- اهل کجا هستی؟

- Persia
- پرسیا

-where!?
- کجا!؟

- Persia?
- پرسیا

- where is it?
- کجاست؟

- some where in southern coast of Caspian sea.
- جایی در ساحل جنوبی دریای کاسپین

- Where is Caspian sea?
- کاسپین کجاست؟

- It is in the north of Persia.
- شمال پرسیاست.

- oh…it is being like a puzzle.
- آه... بنظر می رسد که معمایی است.

- why puzzle! It is not so difficult to know
- چرا معما! دانستنش سخت نیست.

-  it is for me.
- برای من سخت است

- ok!  never mind. When you don’t know Persia , you don’t know Caspian sea then it is not a problem not to know where I am from! Right!?
- بسیار خوب! وقتی که  نمی دانی پرسیا کجاست، وقتی نمی دانی کاسپین کجاست، مسئله نیست اگر ندانی من اهل کجا هستم! درست است!؟

- but I am curious to know.
- اما کنجاوم که بدانم.

- curious to know where I am from or where Caspian sea is!?
- کنجاو از اینکه من اهل کجا هستم یا کاسپین کجاست؟

- Both
- هر دو تا

- then I tell you where it is.
پس من به تو خواهم گفت کجاست

- ok
- بسیار خوب

- Do you know Persian gulf?
- خلیج فارس می دانی کجاست؟

- I have heard about it
- در باره اش شنیده ام.

- good
- خوب

- do you know central Asia?
- آسیای مرکزی را می دانی؟

- Where is it?
- کجاست؟

- oh my god!  you really don’t know these!?
- آه خدای من! تو واقعا نمی دانی این ها را!؟

- I really don’t! Seriously!
- واقعا نمی دانم! جدی می گویم.

- you are kidding! Isn’t it!?
- شوخی می کنی! درست است!؟

- no! of course not! Serious!
- ده! البته که نه! جدی!

- let me see! You are curious, serious but don’t know any of these places where I mentioned! How it is possible!
بگذار ببینم. تو کنجکاو هستی، جدی هستی، اما هیچ کدام از این جا ها را که نام بردم نمی دانی کجاست! چطور ممکن است!

- well I don’t need to know these! Why should i!?
- خوب نیاز ندارم بدانم. برای چه باید بدانم!؟

- aha!!! Finally you said something that I can believe in you’re not kidding! tell me how is it possible! Have you ever tried something in geography?
- آها! سرانجام چیزی گفتی که می توانم باور کنم شوخی نمی کنی! بگو چطور چنین چیزی ممکن است ! تا حالا شده که چیزی در مورد جغرافیا سعی کنی یاد بگیری؟

- Some times in school
- یک زمانی در مدرسه

- And!
- و....

- And what!
- و چه!

- That learning about Asia, Africa, America and so on
- اینکه در مورد آسیا، افریقا، امریکا و غیره یاد بگیری.

- I keep things in my mind what I am in touch with daily, how you know these all about?
- من چیزهای روز مره را که در تماس هستم در ذهنم نگه می دارم . تو چطور این چیزها را می دانی؟

- You know what! We, the Persians say that “  a one eye blind is king the blind community! “
- میدانی چیست! ما پارسیان می گوییم که یک چشم در جمع نابینایان پادشاست

- What what! Say it again!
- چه! چه! دوباره بگو!

- What a joyful laughing!
- چه خنده شادی

-What you said! Joyful!? What it means!
- چه گفتی! شاد!؟ چه معنی می دهد!

- this is what I cant explain!
- این چیزیست که نمی توانم توضیح دهم.

- Why not?
- چرا نه؟

- because it is what you do and you need to see the way you’re laughing! Then you’ll find out what joyful means!
- برای اینکه آن چیزیست که تو انجام می دهی و تو باید ببینی که  چطور می خندی، سپس در خواهی یافت که شاد چه معنی می دهد.

- I don’t get it!
- متوجه نمی شوم.

- never mind! Forget it!
- مهم نیست. فراموشش کن.

- I am still thinking about what you said!
- من هنوز دارم به چیزی که گفتی فکر می کنم/

- what then?
- چه چیزی؟

- the blind community!
- جمع نابینایان

- and!
- و!

- say it again!
- دوباره بگو!

- I said a one eye blind is the king in the blind community
- گفتم که یک چشم در جمع نابینایان پادشاست

- Where is blind community!?
- جمع نابینایان کجا است!؟

-You know what!?
- می دانی چیست!؟

- what?
- چه!؟

- The blind community is where either you be there with your huge dog or I be there without it!!!
- جمع نابینایان جاییست که یا تو باید با سگ غول پیکرت باشی یا من بدون آن!

تمام

۱ نظر: